
پذیرش یا acceptance چیست ؟
پذیرش یا acceptance چیست ؟
پذیرش یعنی دوست داشتن بی قید و شرط خودمان و مقاومت در برابر خطرات کمال گرایی. با دوست داشتن و پذیرفتن انسانیت خود، ما هم با کل بشریت رفتار مشابهی خواهیم داشت. همه افراد تاریخ ساز برای رسیدن به خودآگاهی و پذیرفتن کامل خود، تلاش و درد زیادی کشیدهاند. تنها پس از این اتفاق است که میتوان شفقت و عشق به دیگران داد و از رنج دیگران کم کرد.
پذیرش یک فرایند فعال است برای ایجاد مقدهمهای برای تغییر و تبدیل شدن به بهترین نسخه ما. این به این معنی نیست که امکانتمان را محدود کنیم؛ بلکه در عوض فضایی را برای ارتقا فراهم میکنیم و تمام حواشی را کنار میگذاریم.
پذیرش در روانشناسی به معنی رضایت فرد نسبت به واقعیتِ یک وضعیت، بهرسمیتشناسی یک فرایند یا شرایط (اغلب وضعیت منفی یا ناخوشایند) بدون تلاش برای تغییر یا مقاومت در برابر آن است.
پذیرش چه نیست؟
پذیرش به معنای کناره گیری از مسائل غم انگیز و تأسف آوری که برای ما پیش مي آید نیست؛ به معنای تن دادن به هرگونه سوء استفاده یا مدارا کردن با آن نیست، بلکه به معنای تصدیق و قبول شرایط، از جمله خود ما و افراد زندگی ما به نحوی که هستند و هستیم. به این جهت است که ما آرامش می یابیم و توانایی ارزیابی شرایط را پیدامی کنیم.
نقطه مقابل پذیرش
نقطه مقابل پذیرش، قضاوت است. برای پذیرش باید قضاوت را متوقف کنیم حتی درباره خودمان و بپذیریم که واقعا که هستیم. پذیرش به هیچ عنوان به معنی استعفا و کناره گیری نیست. پذیرش واقعی با پذیرش خود شروع میشود. تنها زمانی که خودمان را بپذیریم، میتوانیم دیگران و اتفاقات زندگی را بپذیریم. اشتباه نگیریم پذیرش به معنی دست از تلاش برداشتن برای بهبود نیست. ما باید به فکر توسعه فردی و اجتماعی، آزمون و خطا و دستیابی به اهداف باشیم.؛ اما اگر وقفه یا مانعی پیش آمد، شکست خورید یا اشتباهی مرتکب شدیم، آن را به خاطر تجربه و درسی که به ما میآموزد، بپذیریم و برای انجام کار بزرگتر دوباره تلاش کنیم.
فرق پذیرش با تحمل
تحمل و پذیرش دو ویژگی هستند. تفاوت تحمل و پذیرش چیست؟ اکثر مردم تصور میکنند که تحمل و پذیرش به یک معنا هستند، اما آنها مترادف نیستند. تحمل توانایی شما برای قبول کردن شرایط یا عقاید یا رفتارهایی است که دوست ندارید یا با آنها مخالف هستید. از سوی دیگر، پذیرش، تأیید و در آغوش کشیدن شخص یا چیزی است که دوست ندارید، بدون اعتراض و بدون تلاش برای تغییر او.
1. پذیرش بهتر از تحمل است
اگرچه اکثر ما تصور میکنیم که تحمل یک ویژگی مثبت است، اما نوعی استعفای منفعلانه است. شما کسی را تحمل میکنید؛ زیرا قدرت تغییر او را ندارید و ممکن است تصمیم بگیرید برای حفظ آرامش مؤدب باشید. تحمل همچنین نشان میدهد که شما چارهای ندارید جز اینکه فرد یا موقعیتی را که دوست ندارید تحمل کنید. با این حال، تحمل بهتر از پرخاشگری یا خشونت آشکار نسبت به افرادی است که متفاوت هستند. در تفاوت تحمل و پذیرش می توان به این اشاره کرد که مدارا نوعی استعفای منفعلانه است.
به عنوان مثال، وقتی کسی را تحمل میکنید، ممکن است از کسی خوشتان نیاید یا با او مخالف باشید، اما سکوت خواهید کرد و تنفر یا پرخاشگری آشکار نشان نمیدهید. با این حال، وقتی کسی را میپذیرید، سعی میکنید از شر دوست نداشتن خود خلاص شوید و شروع کنید به قرار دادن خود در موقعیت دیگری و فعالانه تلاش برای درک دیگری. این تفاوت بین تحمل و پذیرش است. علاوه بر این، شما میتوانید چیزی را بدون پذیرش آن تحمل کنید، اما نمیتوانید چیزی را بدون تحمل آن بپذیرید.
2. دوست نداشتن
ما ممکن است فردی را تحمل کنیم که دوستش نداریم، اما وقتی کسی را میپذیریم، فعالانه سعی میکنیم از شر این نفرت و حس منفی درون خلاص شویم. این به آن معنی است که در پذیرش ما شرایط را با میل خود و تفکر و انتخاب خود میپذیریم.
3. تغییر دادن
ما چیزی را تحمل میکنیم که میخواهیم تغییر دهیم؛ اما قدرت تغییر آن را نداریم. به عبارت دیگر تحمل میکنیم؛ چون چارهای نداریم. با این حال، در پذیرش، ما چیزها را در آغوش میگیریم و هیچ مقاومتی نشان نمیدهیم، اما اگر بخواهیم میتوانیم شرایط را تغییر دهیم.
چرا پذیرش مهم است؟
اگر نتوانیم چیزهایی را بپذیریم که دوست نداریم و کنترلی روی آنها نداریم، همیشه با دنیایی که در آن زندگی میکنیم میجنگیم و استرس غیرضروری ایجاد میکنیم. تیمی از افراد را تصور کنید که هدایت سازمان را نخواهند پذیرفت:
هرکس به ایده خودش در مورد اینکه چگونه باید باشد کار میکند و از همسویی خودداری میکند. این منجر به هرجومرج خواهد شد. اگر تیم بتواند مسیر را بپذیرد و هماهنگ شود، بسیار سازندهتر خواهد بود و احتمالاً در درازمدت خوشحالتر خواهد بود.
این بدان معنا نیست که ما باید همه چیز را بپذیریم؛ اما داشتن انعطاف خود خواسته و بافکر مهم است. چیزهای زیادی وجود دارد که ما باید در این دنیا موضع گیری کنیم. اما ما باید انتخاب کنیم، چه چیزی ارزش جنگیدن را دارد؟ اگر چیزی ارزش جنگیدن را ندارد، شاید باید مسیر پذیرش را انتخاب کنیم.
ویژگیهای پذیرش
تفاوت تحمل و پذیرش ویژگی ها ی پذیرش را برای ما شفاف تر و مشخص تر میکند. ما در ادامه به برخی ویژگی های پذیرش اشاره میکنیم؛ تشخیص وضعیت همانطور که هست و اینکه قرار نیست تغییر کند. تشخیص اینکه در این شرایط چه چیزی را میتوانیم یا نمیتوانیم کنترل کنیم؟ انتخاب تمرکز بر آنچه که کار میکند به جای آنچه که نیست. خود را منضبط کنید تا از تمرکز بر ناامیدی یا احساس خیانت یا نگاه کردن به آنچه اشتباه است دست بردارید.
دیدن یک تصویر بزرگتر و توجه به اینکه آنچه در کل مورد نیاز است ممکن است با آنچه ما به عنوان یک فرد نیاز داریم هماهنگ نباشد. در مسئله تفاوت تحمل و پذیرش یک نقطه اشتراک وجود دارد و آن این است که شرایط، موقعیت یا شخصی وجود دارد که ما دوست نداریم.
در پذیرش لازم نیست موقعیت را دوست داشته باشید. اما از شما میخواهد که فعالانه تلاش کنید تا واقعیت را همانطور که هست ببینید. زمانی که بتوانیم بپذیریم، استرس کمتری خواهیم داشت و قدرت بیشتری خواهیم داشت که هر دو به ما کمک میکنند تا کار خود را ادامه دهیم و در کارمان مؤثرتر و در روابطمان شادتر باشیم.
در تحمل نیز ما شرایط، افکار و عقاید و یا موقعیت و…. را دوست نداریم و با آن مخالف هستیم. اما در تحمل کردن نوعی انفعال وجود دارد و ما با شرایطی که تحت کنترلمان نیست خو میگیریم و واکنشی در برابر آن نشان نمیدهیم.
٣ اصل مهم برای رسیدن به هنر پذیرش عبارتند از:
خودآگاهی
خودآگاهی به این معنا نیست که ما میتوانیم حوادث را خارج از کنترل خود تغییر دهیم؛ بلکه ما میتوانیم تنها نحوه درکمان از حوادث راه تغییر دهیم. واقعیت این است که هیچ رویدادی خود به خود نمیتواند ما را آزار دهد؛ بلکه این قضاوت و درک ما از آن رویداد است که میتواند به ما آسیب برساند.
ما نمیدانیم چه اتفاقی چه زمانی پیش خواهد آمد، تنها میتوانیم خود را برای آن آماده کنیم.
وقتی روی توانایی هایمان تمرکز کنیم نه تنها شادتر بلکه موثرتر و خلاق تر خواهیم شد.
ذهن آگاهی
گاهی نمی توانیم بین احساسات و واقعیت عینی ثبات برقرار کنیم و برای این کار باید آنچه درونمان می گذرد را به دقت بررسی کنیم.
تارا براچ می گوید: کیفیت آگاهی آنچه را که در تجربه لحظه به لحظه ما اتفاق می افتد، تشخیص می دهد. به عنوان مثال هنگامی که از ترس آگاه هستیم، می دانیم که افکار ما در تنش هستند، بدنمان احساس سفتی و لرزش می کند و ممکن است مجبور به فرار شویم؛ اما همه اینها را بدون کنار کشیدن از منشأ ترس تجربه می کنیم. این همان ذهن آگاهی است که به ما اجازه می دهد زندگی را همانطور که هست ببینیم.
شفقت
این که بدانیم باید چه کار کنیم آسان است اما عملی کردن آن بسیار مهم تر است. باید نسبت به خود دلسوزی داشته باشیم. ما نمی توانیم آنچه نداریم را ببخشیم.
تارا براچ می گوید: شفقت این است که بتوانیم به شکلی همدلانه با آنچه درکی می کنیم ارتباط برقرار کنیم.
به جای مقاوت در برابر احساسات گوناگون، ما درد خود را با مهربانی می پذیریم. به جای قضاوت به درک خود می پردازیم. شفقت به به تجربه ما احترام می گذارد و به ما اجازه می دهد با زندگی همانطور که هست، صمیمی باشیم.
وقتی هر سه اصل را در نظر می گیریم، پذیرش به منزله کناره گیری به نظر نمی رسد، بلکه مهم ترین گام به سمت خودآگاهی، رشد و آزادی است.
تأثیر والدین بر اصل پذیرش در زندگی
بنابراین، اگر والدین شما بسیار انتقادگر بودند، صدای منتقد درونی شما نیز احتمالاً قوی خواهد بود و همچنین ممکن است ترس از شکست داشته باشید. از سوی دیگر، آنهایی که والدین دلسوزتری دارند تمایل دارند نسبت به خود شفقت بیشتری نشان دهند. اصل پذیرش در زندگی بسیار با کودکی و نحوه تربیت شما مرتبط است و والدین نقش زیادی در آن دارند.
کودکان همچنین نمیدانند که چگونه بین رفتار و شخصیت خود تمایز قائل شوند. آنها فکر میکنند که اگر رفتار آنها غیرقابلقبول است، به این معنی است که آنها اساساً بد و خطاکار هستند. بنابراین، افرادی که والدینشان انتقادی بودند، بیشتر با پذیرش خود دست و پنجه نرم میکنند. افرادی که والدینشان مثبتتر و مؤیدتر بودند، به احتمال زیاد سطوح بالاتری از خودپذیری دارند.
چند تمرین ساده وجود دارد که پذیرش را بیشتر به کار بگیریم
بر آنچه داریم تمرکز کنیم
شاید این حرف مقداری کلیشه ای به نظر برسد ولی راهکار واقعی همین است.
احساس رضایت را تقویت کنیم
شاید این مفهوم با قناعت و چشم پوشی معنا شود ولی در واقع اینگونه نیست.
خودمان را ببخشیم
شاید سرزنش خودمان ما را از هرچیزی بیشتر از اهدافمان دور کند. با آنچه بوده ایم کنار بیاییم و اگر دوست داریم پیشرفت کنیم این نقطه آغاز ماست.
از واقعیت دوری نکنیم
همه ما مشکلاتی داریم که می خواهیم به روشهای مختلفی فراموششان کنیم؛ اما باید بپذیریم که نگه داشتن آن ها در اعماق ذهنمان روان ما را دچار مشکل می کند.
حال حاضر را دریابیم
همه ما نگران گذشته ای هستیم که برنمی گردد و آینده ای که هنوز نیامده است. پس بهتر است گاهی توقف کنیم و لحظه زندگی مان را درک کنیم. گاهی به گذشته که نگاه می کنیم متوجه می شویم تلاش آن چنانی هم برای آن نکردهایم ولی اتفاق افتاده و شاید اگر زیادی تلاش می کردیم این اتفاق نمیافتاد.
_________________________________________________________
مقالات دیگر



